هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و شوق به معشوق سخن میگوید و از رنج هجران و بیابان غم مینالد. او در جمال معشوق حیران شده و جانش در دریای وصال او غرق است. در پایان، شاعر از قید اسیری رها شده و به یقین رسیده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.
شمارهٔ ۴۳۸
ز نار شوق تو ای جان جانان
به آهی سوزم این گردون گردان
بصحرای غمت آواره گشتم
نشد هرگز بپایان این بیابان
درانوار جمال مهر رویت
شدم چون ذره سرگشته حیران
ببحر وصل تو غرق است جانم
دلم شد فارغ از هجران جانان
شدم آزاده از قید اسیری
خلاصم از گمان چون اهل ایقان
به آهی سوزم این گردون گردان
بصحرای غمت آواره گشتم
نشد هرگز بپایان این بیابان
درانوار جمال مهر رویت
شدم چون ذره سرگشته حیران
ببحر وصل تو غرق است جانم
دلم شد فارغ از هجران جانان
شدم آزاده از قید اسیری
خلاصم از گمان چون اهل ایقان
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.