هوش مصنوعی: این متن عرفانی و عاشقانه، به زیبایی‌های جهان و عشق الهی اشاره دارد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی متحول کننده یاد می‌کند که هستی را معنا می‌بخشد و فرد را از تعلقات دنیوی رها می‌سازد. او از مستی عشق و فنا شدن در جمال معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که این عشق، او را از همه چیز بی‌نیاز کرده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این متن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۴۴۴

جهانرا حسن رویت داد آئین
عدم را گنج هستی کرد خودبین

چو نور مهر عالم سوز رویت
عیان آمد، نهان شد ماه و پروین

به تعلیم غم عشق تو گشتم
بفن عاشقی مفتی در دین

چه عشق است این که در عمری ز شوقت
نیامد عاشقانرا سرببالین

چنان محوم در انوار جمالت
که نه تلوین میدانم نه تمکین

فراغت از دو عالم داد عشقم
کنون پروای آنم نیست یا این

اسیری شد چنان مست می عشق
که جز مستی ندارد هیچ آئین
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.