هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق به معشوق و بی‌اعتنایی به دنیا (کون) سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که عاشق واقعی به هیچ‌چیز جز معشوق توجه ندارد و از لذت‌های دنیوی بی‌نیاز است. او عشق را بالاتر از هر گوهر دنیایی می‌داند و معتقد است تنها عاشقان دیوانه‌اند که به ننگ و نام دنیا بی‌اعتنا هستند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۴۴۵

من بسودای تو فارغ گشتم از سودای کون
مرغ دل بی تو نخواهد یکدمی مأوای کون

با وجود لذت دیدار جان افروز تو
عاشق بیدل ندارد یک نفس پروای کون

لذت وصلت ندید و در خمار هجر ماند
هر دلی که باشد مست از صهبای کون

کی تواند باز کردن دیده بی دیدار تو
هر کسی کز حب مال و جاه شد شیدای کون

می نیابد گوهر عرفان و در سر عشق
هرکه غواصی کند از حرص در دریای کون

عاشق دیوانه را پروای ننگ و نام نیست
لاجرم در عشق دایم هست او رسوای کون

شاد باشد چون اسیری دایم از گنج لقا
هرکه از نقد غم تو دارد استغنای کون
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.