هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. شاعر از جفاهای عشق شکایت می‌کند، اما در عین حال جان و دل خود را فدای این عشق می‌کند. او عشق را بالاتر از هر چیزی در جهان می‌داند و معتقد است که عشق، جهان را پر از غوغا و فتنه کرده است. همچنین، شاعر اشاره می‌کند که درد عشق اگرچه درمان ندارد، اما جانبازی می‌تواند داروی آن باشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۴۶۲

خوی کردم با جفای عشق تو
باختم جان در وفای عشق تو

جان و دل آمد کمینه ماحضر
عاشقانرا از برای عشق تو

دارد از شاهان فراغت در جهان
هرکه شد از جان گدای عشق تو

گشت پر غوغا و آشوب و فتن
هر دو عالم از صدای عشق تو

ترک عشقت جان به یغما می برد
جان و دل بادا فدای عشق تو

دارد استغنا ز هر برگ و نوا
جان که باشد بی نوای عشق تو

برزبان حال بی صوت و حروف
بوده عالم در ثنای عشق تو

درد عشقت نیست بی درمان ولی
هست جانبازی دوای عشق تو

در جهان جان اسیری را نبود
هیچ مطلوبی ورای عشق تو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.