۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۳

جمال یار برانداخت پرده از ناگاه
عیان نمود بنقش جهان رخ چون ماه

چو لااله ز رویش نقابها برداشت
نمود از همه عالم جمال الاالله

مباش منکر اگر زانکه گفتمت همه اوست
که کشف و عقل بدین دعوی اند هر دو گواه

روان ز هر ورق آیات حسن او خوانیم
بمصحف رخ خوبان چو میکنیم نگاه

اگر چه عاشق و قلاش و مست و اوباشم
بروی دوست که دارم همیشه روی براه

مرا ز قهر مترسان و ناامید مکن
به لطف دوست چو عشاق کرده اند پناه

اسیریا، سرطاعات نیستی آمد
چرا که نیست چو هستی بدین عشق گواه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.