هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دل‌باختگی خود سخن می‌گوید. او از غمزه‌های معشوق و عشق بی‌پایان خود می‌گوید و اینکه این عشق او را به شهرت و رسوایی کشانده است. شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دو عالم سخن می‌گوید و از پنهان بودن معشوق در عین پیدایی اظهار تعجب می‌کند. در پایان، شاعر از رنج هجران و آرزوی وصال می‌گوید و اینکه عاشق هرگز از عشق خود نمی‌آساید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال پیچیده باشد. همچنین، درک کامل احساسات و مضامین عرفانی موجود در متن نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۸۳

ببرد آخر دل و دینم بغارت ترک یغمائی
بغمزه چشم مست او ربود از من من و مائی

گناه ما بگو تا چیست جز عشق تو ورزیدن
که مشهور جهان کردی مرا زینسان برسوائی

دو عالم محو گرداند شعاع پرتو حسنت
گراز خورشید رخسارت نقاب زلف بگشائی

میان این همه غوغا ز تو سر عجب بینم
که از چشم جهان گشتی نهان در عین پیدائی

چه باشد گفتمش گردم بدیدار تو آسوده
بگفتا عاشق مسکین ز عمر خود بیاسائی

پی سود وصال تو ببازار فنا بازد
بیکدم مایه جان و جهانرا رند سودائی

ز قید هجر تو گفتم، اسیری کی رهد گفتا
اسیری تا توئی ماند، بوصل ما نمی شائی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.