۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۴

چون جهانرا پیش جانان نیست یک جو حرمتی
جان فدا کن ای دل ار هستی تو صاحب همتی

درد عشقت عاشقانرا دولتی بی منتهاست
کز غم عشق تو می یابند هر دم لذتی

ای نسیم صبحگاهی اشتیاق جان من
پیش جانان عرضه فرماگر بیابی فرصتی

چون توانی یافت ای دل وصل دلبر باک نیست
در فراقش گرکشی هر دم هزاران محنتی

دولت عالم دلا دیدار جانانست و بس
جان من خوش باش باری چون تو داری دولتی

زاهدی و پارسائی بعد ازاین نتوان فروخت
چون تو کردی در جهان ای دل برندی شهرتی

تا اسیری دید خورشید جمال نوربخش
هر دو عالم ذره پیشش ندارد قیمتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.