هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و شیدایی خود به معشوق می‌گوید. او از جمال و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و تأثیر آن را بر دل و جان خود توصیف می‌کند. شاعر همچنین از مستی و بی‌خودی ناشی از عشق و رهایی از قید هشیاری سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۸۷

ز تاب آتش شوقت شدم مجنون و شیدایی
چه باشد گر بمشتاقان جمال خویش بنمایی

بیکدم شور و غوغای قیامت در جهان گیرد
چنین سرمست از خلوت بصحرا گر برون آیی

دل دیوانه از رویت نمیدانم چه می بیند
که چون زلف پریشانت ز عشقش گشت سودایی

چو هر جا حسن رخسارت دگرگون جلوه بنمودست
دل دیوانه عاشق ازآن گشتست هر جایی

دل و جان اسیران را ز دام غم کنی آزاد
بشوخی گرنقاب زلف از رخسار بگشایی

جهان آئینه عشقست اگر صورت و گر معنی
دو عالم مست این جامند چه پنهان و چه پیدایی

ز نام زهد و هشیاری اسیری ننگ میدارد
چرا کو شهره شهرست در مستی و رسوایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.