۱۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲

یارم چو نقاب از رخ چون ماه گشودست
از پرده هر ذره بمن مهر نمودست

یک ذات بنقش دو جهان دید هویدا
هرکس که دل از زنگ دویی پاک ز دودست

تا یار ز خلوتگه خود رفت بصحرا
زان کوکبه آفاق پر از گفت و شنودست

زاهد چه شد آخر که شدی منکر عشاق
انکار تو در عشق بما گو ز چه بودست

جان و دل و دین دادم و وصل تو خریدم
در عشق مرا بین که چه سودا و چه سودست

جان من شوریده بدنام همیشه
مست می وصل تو علی رغم حسودست

یکسان برماوصل و فراقست اسیری
چون جان و دلم مست می جام شهودست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.