۱۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶

هرکس که در حریم وصال تو محرم است
اورا فراغت از غم و شادی عالم است

در مجلس شهود کسی را که بار شد
فارغ ز جست و جو همه دم شاد و بی غمست

دل را صفا و نور بود از رخت ولی
جانم ز فکر زلف پریشان چه درهم است

مونس نگشت با خرد و صبر یکنفس
جانی که او بعشق تو پیوسته همدم است

هرکو ز جهل منکر ارباب معنی است
دیو است اگر بصورت از اولاد آدم است

در راه فقر هرکه ز دنیا و دین گذشت
او بایزید وقت خود و ابن ادهم است

دارد بجان تو چو اسیری سعادتی
هر دل که او بدولت دیدار خرم است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.