۱۴۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳

منادی در منادی این ندایست
که درد عشق را درمان فنایست

به نزد عارفان اهل بینش
جهان آئینه وجه خدایست

ز هستی هر که گردد نیست در راه
بحق او را بقای بی فنایست

نقاب زلف بر رخسار چون ماه
عجایب فتنه و محکم بلایست

همه ذرات عالم را بمعنی
اگر داند وگر نه رو بمایست

هر آن طالب که طالب رهبرش شد
یقین می دان که دردش را دوایست

دل و جان اسیری را ز دردت
بحمدالله که صد نور و صفایست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.