هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از شبهایی میگوید که در حضور یار و مست از دیدار او بوده است. او از بیخوابیهایش در هوای روی یار و حالات مستی و بیخودی خود سخن میگوید. همچنین، از دلبستگی شدید به معشوق و تأثیر چشمهای مخمورش بر خود یاد میکند. شاعر در این حالات، فارغ از هرگونه مدعی و اغیار، تنها به تماشای جمال یار مشغول بوده است.
رده سنی:
18+
این متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و حالات بیخودی ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای تحلیل و درک صحیح داشته باشد.
شمارهٔ ۱۶
دوش اندر بزم وصل یار بودم تا بروز
شب همه شب مست آن دیدار بودم تا بروز
بی رقیب و مدعی در گلشن عیش و طرب
هم نشین با آن گل بی خار بودم تا بروز
گه گهی در خواب مستی بیخود و گاهی دگر
در هوای روی او بیدار بودم تا بروز
با خیال چشم مخمورش چو رند می پرست
یکدودم مست و دمی هشیار بودم تا بروز
دل پی دلبر برفت و باز آمد دلبرم
دور از آن مه بی دل و دلدار بودم تا بروز
شب ز فکر زلف او جان بود اندر پیچ و تاب
وز رخ او غرقه در انوار بودم تا بروز
بی اسیری فارغ از اغیار و طعن مدعی
در تماشای جمال یار بودم تا بروز
شب همه شب مست آن دیدار بودم تا بروز
بی رقیب و مدعی در گلشن عیش و طرب
هم نشین با آن گل بی خار بودم تا بروز
گه گهی در خواب مستی بیخود و گاهی دگر
در هوای روی او بیدار بودم تا بروز
با خیال چشم مخمورش چو رند می پرست
یکدودم مست و دمی هشیار بودم تا بروز
دل پی دلبر برفت و باز آمد دلبرم
دور از آن مه بی دل و دلدار بودم تا بروز
شب ز فکر زلف او جان بود اندر پیچ و تاب
وز رخ او غرقه در انوار بودم تا بروز
بی اسیری فارغ از اغیار و طعن مدعی
در تماشای جمال یار بودم تا بروز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.