۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸

من که خورشید جمال تو عیان می بینم
عکس روی تو ز مرآت جهان می بینم

منم آن رند که دایم ز خرابات جهان
شاهد حسن ترا جلوه کنان می بینم

مهر ذاتت که ز نورش دو جهان پیدا شد
در پس پرده هر ذره نهان می بینم

تا که گشتم بره عشق تو بی نام و نشان
در همه کون و مکان از تو نشان می بینم

از تجلی جمال تو دلم پرنور است
پرتو روی تو از دیده جان می بینم

راست ناید بصفت حسن تو گر شرح دهم
جلوه روی تو بیرون ز بیان می بینم

دیده اهل نظر از رخ خوبان جهان
چون اسیری بجمالت نگران می بینم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.