هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و مستی ناشی از دیدن یار سخن میگوید. او خود را اسیر زلف یار و مجذوب زیباییهایش میداند و بیان میکند که برای عشق یار از همه چیز گذشته و حتی از بهشت و حور نیز یاد نمیکند. شاعر خود را در کوی یار میشمارد و از درد عشق لذت میبرد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعارههایی مانند مستی و خرابی ممکن است نیاز به درک بالاتری از ادبیات داشته باشد.
شمارهٔ ۲۰
ما مست شراب لعل یاریم
مخمور دو چشم پرخماریم
چون زلف خوش تو بی سکونیم
چون حسن رخ تو برقراریم
ما دیده بروی دوست داریم
از حور و بهشت یاد ناریم
دست از دو جهان اگر بشوییم
با تو نفسی اگر برآریم
از بهر نثار مقدم تو
جان و دل سروران بیاریم
از بهر تفاخر دو عالم
خود را سک کوی تو شماریم
گفتی به چه گشته مقید؟
پابسته بزلف تابداریم
چون پرتو روی یار دیدیم
از هستی خویش برکناریم
تا واله حسن جانفزاییم
پروای خود و جهان نداریم
مستیم و خراب و لاابالی
حیران جمال آن نگاریم
با درد خوشیم ای اسیری
با او چو همیشه یار غاریم
مخمور دو چشم پرخماریم
چون زلف خوش تو بی سکونیم
چون حسن رخ تو برقراریم
ما دیده بروی دوست داریم
از حور و بهشت یاد ناریم
دست از دو جهان اگر بشوییم
با تو نفسی اگر برآریم
از بهر نثار مقدم تو
جان و دل سروران بیاریم
از بهر تفاخر دو عالم
خود را سک کوی تو شماریم
گفتی به چه گشته مقید؟
پابسته بزلف تابداریم
چون پرتو روی یار دیدیم
از هستی خویش برکناریم
تا واله حسن جانفزاییم
پروای خود و جهان نداریم
مستیم و خراب و لاابالی
حیران جمال آن نگاریم
با درد خوشیم ای اسیری
با او چو همیشه یار غاریم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.