هوش مصنوعی:
ابوصالح حمدون بن احمد بن عماره القصار نیشابوری از طایفهای بود که مذهب ملامت را در نیشابور رواج داد. او با محمد بن سلم البادروسی و ابوتراب نخشبی مصاحبت داشت و در سال 271 هجری درگذشت. از آموزههای او میتوان به مواردی مانند رعایت ادای فرایض الهی، پرهیز از خودبرتربینی، ترس از سلطان، دوری از عیبجویی، پرهیز از خشم دنیوی، رعایت حقوق ورثه و تأمل در سیرت پیشینیان اشاره کرد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که برای درک عمیقتر، نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ملامت و ترس از سلطان ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
بخش ۲۳ - ابوصالح حَمْدون بن احمد بن عمارة القصّار نشابوری
و از این طایفه بود ابوصالح حَمْدون بن احمدبن عمارة القصّار نشابوری بود و مذهب ملامت از وی پراکنده شد بنشابور، صحبة محمّدبن سلم البادروسی کرده بود و صحبت ابوتراب نخشبی، وفات وی اندر سنۀ احدی و سبعین و مأتین بود.
حمدون را پرسیدند که روا بود مرد را سخن گفتن وا مردمان گفت چون متعیّن گردد بر وی اداء فریضۀ از فریضهای خدای اندر علم وی یا ترسد کی کسی اندر بدعت هلاک شود امید آنک خدایش برهاند.
هم او گوید هر کی پندارد کی نفس او بهتر است از نفس فرعون کبر آشکارا کرده باشد.
هم اوراست گفت تا بدانسته ام که سلطان را فراست بود اندر اسرار هرگز بیم سلطان از دلم خالی نبوده است.
هم او گوید هرگاه که مستی به بینی نگر وی را عیب نکنی کی نباید که بدان گرفتار گردی.
عبداللّه منازل گوید ابوصالح را گفتم مرا وصیّت کن گفت تا توانی از بهر دنیا خشم مگیر.
وی را دوستی بمرد و بر بالین وی بود چون او فرمان یافت چراغ بکشت گفتند اندرین وقت چراغ زیادة کنند گفت تا اکنون روغن چراغ آن او بود، اکنون نصیب ورثه است.
حمدون گوید هر کی اندر سیرت سلف نگرد تقصیر خویش بیند و واماندگی از درجهاء مردان.
هم او راست گفت هرچه خواهی که پوشیده بود از تو آنرا بر هیچ کس آشکارا مکن.
حمدون را پرسیدند که روا بود مرد را سخن گفتن وا مردمان گفت چون متعیّن گردد بر وی اداء فریضۀ از فریضهای خدای اندر علم وی یا ترسد کی کسی اندر بدعت هلاک شود امید آنک خدایش برهاند.
هم او گوید هر کی پندارد کی نفس او بهتر است از نفس فرعون کبر آشکارا کرده باشد.
هم اوراست گفت تا بدانسته ام که سلطان را فراست بود اندر اسرار هرگز بیم سلطان از دلم خالی نبوده است.
هم او گوید هرگاه که مستی به بینی نگر وی را عیب نکنی کی نباید که بدان گرفتار گردی.
عبداللّه منازل گوید ابوصالح را گفتم مرا وصیّت کن گفت تا توانی از بهر دنیا خشم مگیر.
وی را دوستی بمرد و بر بالین وی بود چون او فرمان یافت چراغ بکشت گفتند اندرین وقت چراغ زیادة کنند گفت تا اکنون روغن چراغ آن او بود، اکنون نصیب ورثه است.
حمدون گوید هر کی اندر سیرت سلف نگرد تقصیر خویش بیند و واماندگی از درجهاء مردان.
هم او راست گفت هرچه خواهی که پوشیده بود از تو آنرا بر هیچ کس آشکارا مکن.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۲ - ابوسری منصور بن عمّار
گوهر بعدی:بخش ۲۴ - ابوالقاسم الجُنَیْد بن محمّد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.