۲۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴

ابر آمد و بگریست بر اطراف چمنها
شد شسته به شبنم رخ گلها و سمنها

با داغ تو رفتند شهیدان تو زین باغ
چون لاله به خون جگر آغشته کفن ها

از ما سخنی بشنو و با ما سخنی گوی
کز بهر تو بسیار شنیدیم سخنها

گه ناز و گهی عشوه، گهی جور و گهی لطف
غیر از تو چه داند دگری این همه فن ها؟

در عشق تو صبر و دل و دینم شد و اکنون
مانده است در این واقعه شاهی تن تنها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.