۲۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴

زلف تو در کمند جنون می کشد مرا
خوش خوش به کوی عشق درون می کشد مرا

هر جا که می گریزم ازاین فتنه، ناگهان
عشقت عنان گرفته برون می کشد مرا

من دل نمی دهم به لب و چشم او، که یار
گاه از فسانه گه به فسون می کشد مرا

بر خاک آستان تو گریم به خون دل
چون خاک می دواند و خون می کشد مرا

شاهی به کوی عشق مکن بعد از این قرار
کاین دل به گوشه های جنون می کشد مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.