۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷

کجایی ای ز رویت لاله را ناب
بهار خرمی بگذشت، دریاب

لبت با آن دو زلف و رخ چه نیکوست
خوش آید باده در شبهای مهتاب

دلا احرام آن در بسته ای، چیست؟
قدم ننهاده فکری کن در این باب

به صد چندان لطافت، چشمه ی خضر
نیارد ریختن بر دست او آب

دلم زانرو رود دنبال آن چشم
که شب ناخفته را آسان برد خواب

چو عشق آمد، اجل گو شاد بنشین
که مردن را مرتب گشت اسباب

ز کویش رخ منه در کعبه شاهی
که یک سجده نشاید در دو محراب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.