۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹

جفای تو بر دل بغایت خوشست
ز شه بر رعیت رعایت خوشست

از آن غمزه و لب به پیش خیال
گهی شکر و گاهی شکایت خوشست

به دشنام تلخم مسوز ای رقیب
که از لعل یار این حکایت خوشست

خطت آیت حسن و لب وقف آن
به سرخ و سیه وقف آیت خوشست

بخونریز عاشق بهانه مجوی
که قتل چنین بی جنایت خوشست

کرامت به رندی بدل کرد شیخ
که در ملک عشق این ولایت خوشست

بهر بیت شاهی نظر کن، ببین
کش آغاز، خوب و نهایت، خوشست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.