۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱

مرا سری است که بر خاک آستانه اوست
چو تیر غمزه کشد جان و دل نشانه اوست

شب دراز چه پرسی که چیست حالت شمع؟
دلیل سوز دلش رنگ عاشقانه اوست

در این صحیفه نخواندم خط خطا، زانرو
که هر چه مینگرم نقش کارخانه اوست

عجب مدار که خواب اجل برد ناگه
مرا که شب همه شب گوش بر فسانه اوست

سرود مجلس اگر نیست گفته شاهی
چگونه دیده خلقی تر از ترانه اوست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.