هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد هجران و فراق می‌نالد و از سوختن دلش در این راه سخن می‌گوید. او به یاد معشوق خود مشغول است و فراموشی را از یاد برده است. شاعر از گذر زمان و پایان دوران خوشی‌ها می‌گوید و خود را بنده و آزاده معشوق می‌داند. در پایان، از افتادن شاهی از نظرش اظهار تأسف می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۴۴

ای دل ایام هجر شد بنیاد
رو، که مرگ نوت مبارک باد

دل سوزان من ز آه منست
چون چراغی نهاده در ره باد

آنچنانم بیاد تو مشغول
که فراموشیم برفت از یاد

مژده ده روزگار را، که گذشت
عیش پرویز و محنت فرهاد

سرو آزاد، بنده قد تست
ای غلام تو بنده و آزاد

گفتی: افتاد شاهی از نظرم
کاشکی اینچنین نمی افتاد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.