۲۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴

ای دل ایام هجر شد بنیاد
رو، که مرگ نوت مبارک باد

دل سوزان من ز آه منست
چون چراغی نهاده در ره باد

آنچنانم بیاد تو مشغول
که فراموشیم برفت از یاد

مژده ده روزگار را، که گذشت
عیش پرویز و محنت فرهاد

سرو آزاد، بنده قد تست
ای غلام تو بنده و آزاد

گفتی: افتاد شاهی از نظرم
کاشکی اینچنین نمی افتاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.