۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۳

باغ را باز مگر مژده گلریز آمد
که نسیم سحر از طرف چمن تیز آمد

توتیا رنگ غباری ز رهش پیدا شد
که صبا مشک فشان، غالیه آمیز آمد

نونو اسباب طرب ساخته کن، کاندر باغ
گل نوخاسته و سبزه نوخیز آمد

باز عشق توام از صبر جدایی فرمود
باز بیمار مرا نوبت پرهیز آمد

جام شاهی که ز خون جگرش پر کردند
خوار منگر، که زلال طرب انگیز آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.