۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۶

رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود
وین دلشده در خیل سگان تو کسی بود

آن غمزه به خون دل ما چشم سیه کرد
ور نه به کمند تو گرفتار بسی بود

آمد گل و هر مرغ هوای چمنی کرد
آزاد نگشت آنکه اسیر قفسی بود

عشق آمد و سودای گل و لاله ز سر رفت
زان شعله به تاراج شد ار خار و خسی بود

در عشق توام اشک به خون داد گواهی
هم ناله، که در واقعه فریادرسی بود

وقتی به هوس خواستمی بوی تو از باد
آنها همه گوئی که هوی و هوسی بود

شاهی که به هجران تو از ناله فرو ماند
بیچاره سگ کوی ترا همنفسی بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.