۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۸

سوی باغ آن سرو بالا میرود
باز کار فتنه بالا میرود

جان من، هر گه که جایی میروی
عاشقان را دل به صد جا میرود

چون دلم خون میکنی بشتاب از آنک
روزگار از پهلوی ما میرود

هست گلگون سرشکم گرم رو
در پیت میرانمش تا میرود

گفتمش جان داد شاهی بی تو، گفت:
بحث در خضر و مسیحا میرود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.