۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۱

باغ را چون گل رعنا ز سفر باز آید
عالمی را هوس رفته ز سر باز آید

گفتمش: عاقبت از مهر تو باز آرم دل
زیر لب خنده زنان گفت: اگر باز آید

گل بدینگونه که از شرم تو بگریخت ز باغ
شوخ چشمی بود ار سال دگر باز آید

آخر ای جان که هوس میکندت آن سر کو
باش تا از دل آواره خبر باز آید

یار بگذشت و مرا دیده چو نرگس بر راه
بامیدی که از این راهگذر باز آید

گر از این سوی وزد باد عنایت ناگاه
کشتی بخت ز گرداب خطر باز آید

شاهی، ار باز قدم رنجه کند بخت بلند
ناگهان شاهد مقصود ز در باز آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.