۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۳

سفر گزیدم و داغ تو بر دلست هنوز
جهان بگشتم و کوی تو منزلست هنوز

چه سود همچو صبا عرصه جهان گشتن
چو دل به سرو بلند تو مایلست هنوز

تو ای رفیق که آسوده ای، قدم بردار
کز آب دیده مرا پای در گلست هنوز

به گریه گفتمش: از حال من مشو غافل
به خنده گفت که: بیچاره غافلست هنوز

طریق عشق، به ناموس میرود شاهی
پیاله ای دو سه دیگر، که عاقلست هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.