هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و اندوه خود سخن می‌گوید. او از زندانی بودن دل دیوانه‌اش در عید، گریه‌هایش که مانند ابر بهاری است و ناشناخته ماندن رنج‌هایش توسط معشوق شکایت دارد. همچنین اشاره‌ای به وعده‌های معشوق دارد که هنوز محقق نشده‌اند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۰۴

عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هنوز
گل شکفت از گریه، چشمم ابر نیسانی هنوز

سبزه تر خاست زان لبها و من رفتم ز هوش
ناچشیده جرعه ای زان راح ریحانی هنوز

گر بدانی سوز من، رحم آیدت بر روز من
جان من، آگه نئی زین محنت جانی هنوز

گریه های گرم بین ابر بهاری را به باغ
گل برویش خنده ای ناکرده پنهانی هنوز

گفته ای: دانسته ام شاهی گدای کوی ماست
عمر اگر باقی بود زین بهترش دانی هنوز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.