هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و غم عاشقانه است که شاعر از دوری معشوق و ناراحتی‌های ناشی از آن می‌گوید. او از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دل و جان خود سخن می‌گوید و همچنین از تحقیر شدن و احساس بی‌ارزشی در برابر معشوق شکایت دارد. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که غم عشق برای او کافی است و آرزو می‌کند که معشوق با خوشحالی زندگی کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند «سگ کوی خودم خواندی» ممکن است نیاز به توضیح و تفسیر داشته باشند تا مفهوم آن‌ها به درستی منتقل شود.

شمارهٔ ۱۰۵

غم روی تو دارد دل، همین بس
نخواهد کرد از فکر چنین بس

دل و جان و خرد بردی و اکنون
سری مانده است ما را بر زمین بس

اگر بیند ترا با زلف پرچین
کند صورتگری نقاش چین بس

سگ کوی خودم خواندی، عفاالله
اگر من آدمی باشم، همین بس

دلی کز دولت وصل است مغرور
چو هجرانش بلایی در کمین بس

برای جیب گل، از گرد راهش
صبا را شمه ای در آستین بس

تو با گل جام گیر و شاد بنشین
که شاهی را غم آن نازنین بس
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.