هوش مصنوعی: شاعر از فرارسیدن فصل شادی و عیش و نوش سخن می‌گوید و از مخاطب می‌خواهد مانند بلبل در باغ غزل بخواند. او به نوشیدن شراب گلرنگ و لذت بردن از این لحظات تشویق می‌کند و از عشق و رنج‌های آن نیز یاد می‌کند. در ادامه، از بی‌توجهی رفیق و فرشته به گناهانش می‌گوید و در پایان، بر اهمیت استفاده از زمان باقی‌مانده برای عیش و شادی تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه، اشاره به شراب و مستی، و مفاهیم عمیق فلسفی درباره زندگی و مرگ است که برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۱۴

کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ
چو عندلیب غزلخوان به باغ کن آهنگ

زمان سرخوشی آمد، پیاله پر میدار
که لاله ساغر خالی همی زند بر سنگ

ز عشق گفتمت ای دل، که خون شوی آخر
به روزگار سخنهای من بر آرد رنگ

اگر بباغ روم بی تو، گوشه ای گیرم
چو غنچه سر بگریبان کشیده با دل تنگ

روان با خبران پایمال حادثه شد
هنوز غمزه خونریز یار بر سر جنگ

رفیق می نپذیرد نیاز من از عار
فرشته می ننویسد گناه من از ننگ

دو روزه مهلت باقی به عیش ده شاهی
چو عمر بی لب ساغر گذشت و گیسوی چنگ
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.