هوش مصنوعی:
این شعر از درد و رنج مردم در برابر ظلم و ستم حکومت یا قدرتمندان سخن میگوید. شاعر از چشمانی که بلای جان مردم شده، از سیل اشکهایی که خانه و زندگی مردم را ویران کرده و از فراری دادن کنترل زندگی مردم توسط حکومت ظالم صحبت میکند. در پایان، شاعر به مردم توصیه میکند که در میان جمعیت، خود را از سگان حکومت دور نگه دارند و از بیان حقایق نهراسند.
رده سنی:
18+
این شعر حاوی مضامین انتقادی و سیاسی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ظلم و ستم ممکن است برای کودکان و نوجوانان سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۱۷
ای خسته ز تو روان مردم
چشم تو بلای جان مردم
از سیل دو چشم من به کویت
ویران شده خان و مان مردم
تا رفته سمند او به جولان
از دست بشد عنان مردم
از خیل سگان او شو ای دل
خود را بنما میان مردم
شاهی، ز غمش دهان چه بندی
افتاد چو در زبان مردم
چشم تو بلای جان مردم
از سیل دو چشم من به کویت
ویران شده خان و مان مردم
تا رفته سمند او به جولان
از دست بشد عنان مردم
از خیل سگان او شو ای دل
خود را بنما میان مردم
شاهی، ز غمش دهان چه بندی
افتاد چو در زبان مردم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.