۲۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸

بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شدم
دگر شراب مده ساقیا، که مست شدم

ره صلاح چه پویم، چو عشق ورزیدم؟
به قبله روی چه آرم، چو بت پرست شدم؟

میان مردم از آنرو بلند شد نامم
که زیر پای سگانت چو خاک پست شدم

سرم به حلقه روحانیان فرو ناید
کمند زلف تو دیدم که پای بست شدم

شکسته بسته بود گفتگوی من، شاهی
چنین که بسته آن زلف پر شکست شدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.