هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دیدن معشوق سخن می‌گوید. او ابتدا بیان می‌کند که رخ زیبای معشوق را ندیده و نشانی از او نیافته است، اما شبی سر خود را پیش پای معشوق می‌بیند و از شادی، خود را زیر پا نمی‌بیند. شاعر اشاره می‌کند که پیش از دیدن معشوق آزاد بود، اما پس از دیدن او، خود را گم کرده است. او در وصف دهان معشوق خاموش می‌شود، زیرا جایی برای سخن گفتن نمی‌یابد. در پایان، شاعر از معشوق می‌پرسد که چه بر سرش آمده که این‌گونه عاشق شده و هرگز او را چنین رسوا ندیده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۲۰

مهی شد کان رخ زیبا ندیدم
نشانی زان گل رعنا ندیدم

شبی دیدم سر خود پیش پایت
ز شادی پیش زیر پا ندیدم

تو تا ننمودی آن رخ، بودم آزاد
ترا دیدم، دگر خود را ندیدم

شدم خاموش در وصف دهانت
که از تنگی سخن را جا ندیدم

چه افتادت به عشق اینبار، شاهی
ترا هرگز چنین رسوا ندیدم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.