۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۰

مهی شد کان رخ زیبا ندیدم
نشانی زان گل رعنا ندیدم

شبی دیدم سر خود پیش پایت
ز شادی پیش زیر پا ندیدم

تو تا ننمودی آن رخ، بودم آزاد
ترا دیدم، دگر خود را ندیدم

شدم خاموش در وصف دهانت
که از تنگی سخن را جا ندیدم

چه افتادت به عشق اینبار، شاهی
ترا هرگز چنین رسوا ندیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.