هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و درد عشق سخن می‌گوید و از تأثیرات عمیق آن بر روح و روان خود می‌نالد. او از آشفتگی دل و ذهن خود به دلیل عشق و از دست دادن روشنایی زندگی بدون معشوق می‌گوید. همچنین، شاعر به ویرانی باغ عشق و زندگی خود اشاره می‌کند و از این که حتی پرندگان خوشآواز نیز به آن سو نمی‌آیند، اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۲۸

ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم
آشفته دل ز فتنه زلفت، دماغ هم

یکشب، ز چهره مجلس ما را فروغ ده
تا شمع گوشه ای بنشیند، چراغ هم

سودای کویت از سر من میبرد برون
گلگشت بوستان و تماشای باغ هم

ویرانه ایست گلشن عیشم، که هیچگه
بلبل بدانطرف نپرد، بلکه زاغ هم

شاهی که بی فروغ رخت سوخت همچو شمع
دارد غم تو وز همه عالم فراغ هم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.