۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۹

هر شب بدل حکایت خود در میان نهم
دل را ز سوز عشق تو داغ نهان نهم

روزم چو راه نیست در آن کوی، هر شبی
آیم رخ نیاز بر آن آستان نهم

نه قوتی که آیم از این ورطه بر کنار
نه محرمی که راز دلی در میان نهم

بگشای لب به پرسش من، کز غمت مرا
نزدیک شد که مهر ابد بر دهان نهم

با عاشقی که شرح دهم داستان خویش
صد داغ تازه بر دل آن ناتوان نهم

چون گل مخند در رخ هر کس، که ناگهان
همچون صبا ز دست تو سر در جهان نهم

شاهی حکایت از لب لعل تو میکند
طوطی کجاست تا شکرش در دهان نهم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.