۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۵

ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم
گر جام باده نیست، به خون جگر خوشیم

سامان ما مجو، که در این غصه شاکریم
تدبیر ما مکن، که چنین بیخبر خوشیم

خون خورده ایم دوش و خرابیم بامداد
دیگر مده شراب دمادم، که سر خوشیم

جان از برای تحفه جانان بود عزیز
غافل گمان برد که بدین مختصر خوشیم

شاهی، مقام قرب و کرامت رقیب راست
ما را که رانده اند، ز بیرون در خوشیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.