هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن می‌گوید. او از خط خوش معشوق، قد بلندش، و زیبایی‌هایش مانند زلف و لب‌هایش تعریف می‌کند و بیان می‌کند که دلش در شکن‌های زلف معشوق گرفتار شده است. همچنین، شاعر اشاره می‌کند که عشق او به معشوق، مانند داغی بر دلش نشسته و دیگران نمی‌توانند از وصلت با معشوق لذتی ببرند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و ادبی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در نوجوانان بالای 16 سال یافت می‌شود.

شمارهٔ ۱۵۱

زهی از خطت نرخ عنبر شکسته
قدت سرو را دست بر چوب بسته

غباریست خطت نشسته بر آن لب
بلی، خط یاقوت باشد نشسته

ز خرمای وصل تو ذوقی نیابند
کسانی که از خار گردند خسته

دلم بسته شد در شکنهای زلفت
از آنروی گشتم چنین دلشکسته

تو جایی که باشی، که باشند خوبان؟
ز خاشاک با گل نبندند دسته

در این باغ، روزی که نارسته بودم
چو لاله نبودم ز داغ تو رسته

دل شاهی از زلف خوبان هراسد
چو آهوی از دام صیاد جسته
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.