هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد و غم فراق یار مینالد و به یاد روزهای خوش گذشته و گفتگوهای شبانه با معشوق میپردازد. او از خیال معشوق و سودای زلفش سخن میگوید و از غمهایی که بر دوشش سنگینی میکند، شکایت میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و غمانگیز است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۵۲
منم با درد همزانو نشسته
ز ملک عافیت یکسو نشسته
کجا رفت آنکه میگفتیم شبها
غم دل با تو رو در رو نشسته؟
درون دل خیال قامتت، راست
مرا تیری است در پهلو نشسته
منم پیوسته در سودای زلفت
ز غم سر بر سر زانو نشسته
مرا گفتی: بر این در کیست شاهی
غباری بر سر این کو نشسته
ز ملک عافیت یکسو نشسته
کجا رفت آنکه میگفتیم شبها
غم دل با تو رو در رو نشسته؟
درون دل خیال قامتت، راست
مرا تیری است در پهلو نشسته
منم پیوسته در سودای زلفت
ز غم سر بر سر زانو نشسته
مرا گفتی: بر این در کیست شاهی
غباری بر سر این کو نشسته
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.