۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۲

تا گشودی دو زلف عنبرسای
باد شد عود سوز و نافه گشای

جای ما کوی تست، جور مکن
که بدینها نمیرویم از جای

بتماشا چو سرو قامت یار
بر لب جوی شد قدح پیمای

بنگر در هوای آن لب لعل
گشته چشم پیاله خون پالای

نرگس مست را فکند از چشم
چمن از ساقیان بزم آرای

هر که را پیر عقل شد رهزن
قول مطرب نگشت راهنمای

سخن از زلف او مگو شاهی
تا نیفتد سراسر اندر پای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.