هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از بیتوجهی و بیمهری دیگران شکایت میکند و بر اهمیت عشق و محبت تأکید دارد. شاعر از بیوفایی و بیمهری حریفی گله میکند و به او هشدار میدهد که عمرش را بیهوده تلف نکند. همچنین، از درد هجران و بدخویی دیگران مینالد و به مخاطب یادآوری میکند که دعاگوی بهتری از معشوق ندارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند هجران و بدخویی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۷۲
دلا از مردمی بویی نداری
اگر سودای دلجویی نداری
حرامت باد عمر، ار موسم گل
حریفی و لب جویی نداری
چو عنبر لاف زلفش تا کی ای مشک؟
کز این معنی تو هم بویی نداری
تو خوش باش ای ملامت گو، که چون من
دل اندر دست بدخویی نداری
به تیغ هجر، شاهی را میازار
کز او بهتر دعاگویی نداری
اگر سودای دلجویی نداری
حرامت باد عمر، ار موسم گل
حریفی و لب جویی نداری
چو عنبر لاف زلفش تا کی ای مشک؟
کز این معنی تو هم بویی نداری
تو خوش باش ای ملامت گو، که چون من
دل اندر دست بدخویی نداری
به تیغ هجر، شاهی را میازار
کز او بهتر دعاگویی نداری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.