هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد عشق و فراق می‌گوید. شاعر از دیدار معشوق و تأثیر آن بر دلش سخن می‌گوید، از تنهایی و اندوهی که تنها با یاد معشوق پر می‌شود شکایت می‌کند و از طبیب دردمندان طلب رحمت می‌نماید. او به بی‌چارگی خود اعتراف کرده و اشاره می‌کند که هیچ‌کس نشانی از معشوق نمی‌دهد. شاعر در پایان به این نتیجه می‌رسد که در عشق، تنها چاره صبر یا آوارگی است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از اصطلاحات و مضامین پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند اندوه، تنهایی و آوارگی نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۷۸

ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی
دیدمت یکبار، از آن شد کار دل یکبارگی

مونسم شبهای تنهایی جز اندوه تو نیست
وای بر حال کسی کش غم کند غمخوارگی

ای طبیب دردمندان، رحمتی فرما، که من
چاره ای دیگر نمیدانم بجز بیچارگی

کس نشانی زو نمیگوید، که در اول نگاه
میشود حیران رویش دیده نظارگی

شاهی از کویش برو یا احتمال جور کن
چاره در عشق بتان صبر است یا آوارگی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.