۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۸

ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی
دیدمت یکبار، از آن شد کار دل یکبارگی

مونسم شبهای تنهایی جز اندوه تو نیست
وای بر حال کسی کش غم کند غمخوارگی

ای طبیب دردمندان، رحمتی فرما، که من
چاره ای دیگر نمیدانم بجز بیچارگی

کس نشانی زو نمیگوید، که در اول نگاه
میشود حیران رویش دیده نظارگی

شاهی از کویش برو یا احتمال جور کن
چاره در عشق بتان صبر است یا آوارگی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.