هوش مصنوعی:
این شعر از درد و رنج عشق ناگفته و ناکامیهای عاطفی سخن میگوید. شاعر از دلسوزیها و داغهای پنهان خود مینالد و از بیتفاوتی معشوق شکایت دارد. او از گذشت عمر و از دست رفتن جوانی افسوس میخورد و امیدوار است که نالههایش به جایی برسد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناکامیهای عشقی و افسوس بر گذشته ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۸۰
ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی
ما قصه خود با تو بگفتیم، تو دانی
دل مینگرد سوی تو، جان میرود از دست
داریم از اینروی بسی دل نگرانی
ای شمع، که ما را به سخن شیفته کردی
پروانه خود را مکش از چرب زبانی
ما حال دل از گریه بجایی نرساندیم
ای ناله، تو شاید که بجایی برسانی
عمری است که با عارض تو شمع بدعویست
وقتست که او را پی کاری بنشانی
چون غنچه، ز خوناب درون لب نگشادیم
افسوس که بر باد شد ایام جوانی
چون دفتر گل، سر بسر از گفته شاهی
هر جا ورقی باز کنی، خون بچکانی
ما قصه خود با تو بگفتیم، تو دانی
دل مینگرد سوی تو، جان میرود از دست
داریم از اینروی بسی دل نگرانی
ای شمع، که ما را به سخن شیفته کردی
پروانه خود را مکش از چرب زبانی
ما حال دل از گریه بجایی نرساندیم
ای ناله، تو شاید که بجایی برسانی
عمری است که با عارض تو شمع بدعویست
وقتست که او را پی کاری بنشانی
چون غنچه، ز خوناب درون لب نگشادیم
افسوس که بر باد شد ایام جوانی
چون دفتر گل، سر بسر از گفته شاهی
هر جا ورقی باز کنی، خون بچکانی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.