۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ١٠ - ایضاً قصیده در مدح و تهنیت ورود امیر یحیی

فرخنده باد مقدم دستور کامیاب
بر روزگار دولت شاه فلک جناب

سلطان مشرقین که از اوج سروری
رأیش فکند سایه رفعت بر آفتاب

آن کز صریر خامه او گوش سایلان
پیش از سؤال یافته نیکوترین جواب

یحیی تاج بخش که تا رسم خسرویست
تخت کیی نیافت چو او شاه کامیاب

از شرم رأیش آخر هر روز میشود
خورشید زرد رو پس این نیلگون حجاب

تا عدل او عمارت عالم بنا نهاد
جایی نماند جز دل اعدای او خراب

ای خسروی که گر برد از بحر همتت
فصل بهار قطره به سوی هوا سحاب

گر بر زمین شوره فشاند رشاش خویش
در سبزه هاش لاله شود لؤلؤ خوشاب

گر بگذرد به بیشه ی شیران ز خلق او
بویی که می برد گر واز کار مشک ناب

گردد چو ناف آهوی تاتار مشکبار
از بوی فایح او کام شیر غاب

ور بنگرند سوی زمین و زمان به خشم
عزم سبک عنانت و حزم گران رکاب

طبع زمان شود چو زمین طالب سکون
حزم زمین شود چو زمان باعث شتاب

شاها امیدوار چنانم که عنقریب
سر بر کند ز دولت تو بخت من ز خواب

در خشک سال مکرمت از ابر رأفتت
آرد بروی کار مرا روزگار آب

ابن یمین چو از ره اخلاص میبرد
با بندگان حضرت میمونت انتساب

هر چند منقلب کند احوال او فلک
هرگز نجوید از ره اخلاص انقلاب

حقا که با ثنات ز دیوان طبع خویش
از بهر افتخار فلک کردم انتخاب

جز بر جناب حضرت شاهی به هیچ فصل
از راه التجا نگذشتم به هیچ باب

در غیبت و حضور نیم فارغ از دو کار
فکرم نهاده قاعده هر دو بر صواب

گر حاضرم بذکر ثناهای مستطاب
ور غائبم بفکر دعاهای مستجاب

واجب بود رعایت آنکس که جز درت
نشناسد از بسیط زمین مرجع و مآب

تا روز بزم قاعده خواستن بود
از ساقیان شراب وز باورجیان کباب

هر کو نه بر مراد تو بر مینهد اساس
باد از دلش کباب و زخون جگر شراب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٩ - وله ایضاً
گوهر بعدی:شمارهٔ ١١ - وله ایضاً در مدح امیر ستلمش بیگ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.