۲۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ٣٨ - قصیده فی النصیحه

ایها الناس دل از کار جهان برگیرید
رستگاری طلبید و ره داور گیرید

تا چو پروانه درآئید بنور از ظلمات
هر زمان شمع صفت سوز دل از سر گیرید

چهره در بوته اخلاص بکردار خلاص
از تف آتش دل یکسره در زر گیرید

بگذرید از سر شر چون ز شما خیری نیست
خیر بسیار بود آنکه کم شر گیرید

خیزد از بحر معاصی گهر عیش و لیک
تا نگردید غریقش کم گوهر گیرید

هر چه از نیک و بد امروز نهان میدارید
جمله فردا بظهور آید و کیفر گیرید

آخر کار چو این ره بدری می نرود
ترک این راه کنید و ره دیگر گیرید

دهقنت بر صفت اهل صفا پیشه کنید
تا بتدریج بر کشته خود بر گیرید

ره بمقصد نبرید ار نبود راهبری
تا رسد راه بمقصد پی رهبر گیرید

مصطفی آنک چو بر تربت یثرب گذرید
از چراغ دل او شمع صفا در گیرید

رهبری کو بود ایمن ز خطا در ره حق
جز پیمبر نبود راه پیمبر گیرید

و آنکه ذاتش بصفا هست یکی شهر علوم
تا بدان شهر در آئید ره در گیرید

مرتضی را در آن شهر شناسید که اوست
آن کز او رسم و ره شرع مطهر گیرید

رفعت منبر او گر بیقین نشناسید
اولین پایه او طارم اخضر گیرید

کثرت علم وی از لفظ سلونی دانید
زور بازوش قیاس از در خیبر گیرید

هست چندان هنر او را که چو تعداد کنید
کمترین منقبتش کشتن عنتر گیرید

ایعزیزان سخنی بیغرض از ابن یمین
بشنوید و همه بر خاطر انور گیرید

اگر از تشنگی روز قیامت ترسید
دامن مرحمت ساقی کوثر گیرید

در زمین دل و جان دانه مهرش کارید
تا بر کشته خود هر چه نکوتر گیرید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٣٧ - ایضاً قصیده در منقبت حضرت علی مرتضی(ع) والصلوه
گوهر بعدی:شمارهٔ ٣٩ - وله قصیده در مدح امیرمعز الدین حسین کرت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.