۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹

سبزه و آب روان باده گلگون بدست
سرو قدی میگسار خوشتر ازین عیش هست

مستم و امید نیست ز آنکه شوم هوشیار
هوش نیاید بلی مست صبوح الست

همچو رخت اختری دیده گردون ندید
گر چه بگرد سرت گشت ز بالا و پست

مهر دلت برده بس رونق خوبی ماه
کیست بغیر از خلیل کوبت آذر شکست

خیز دل عاشقم مصلحتی را بجوی
بت چکند حسن خویش گر نبود بت پرست

دل بخم زلف او دست زد و خویش را
با همه دیوانگی بر تو بزنجیر بست

غمزه سر مست تو تیر بلا در کمان
بر دل ابن یمین باز گشادست شست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.