۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲

گر چه هر دم ز غمت بر دلم آزاری هست
باشم اغیار اگر جز تو مرا یاری هست

نشود دور ز تیغ تو که هرگز نکند
بلبل اندیشه که اندر پی گل خاری هست

گر خطت هست مزور سزد ایدوست از آنک
خفته در سایه ابروی تو بیماری هست

گنج حسنت بطلب آورم ایدوست بدست
گر چه از هر طرفش غاشیه گون ماری هست

شادی وصل تو گر بهره دل نیست مرا
چه توان کرد غم هجر توأم باری هست

بر خود میندهی بارم و این خوش که مرا
بر دل از سیم سرین تو گرانباری هست

زین پس از ابن یمین گشت دلم فارغ از آنک
شب و روزش ز غم عشق تو دلداری هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.