۲۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۲

عشق تو گر ضلال دل ماست گر رشاد
ما را توئی ز هر دو جهان غایت مراد

ما عشق تو بمبدء فطرت گزیده ایم
و ز بهر روح ساخته زو توشه معاد

گر مکر دشمن از تو جدا میکند مرا
لاتنقص المحبه بالهجر و البعاد

دور از جمالت آتش هجر ار بسوزدم
گیرد هوای کوی تو هر ذره از رماد

محسوب در شمار ولیکن نه آشکار
نقش دهان تنگ تو چون فارد و ز باد

چون نو عروس فکر تو آید بجلوه گاه
آنلحظه یا ز غایت اخلاص یا ز داد

رحمی کن ای نگار که در کشتزار عمر
جز کشت خویش ندروی اندر گه حصاد

ای دل رضای دوست گرت دست میدهد
از دشمنان چه باک که باشند با عناد

ابن یمین بپای تو خواهد فکند سر
کر ذال کرد قافیه و هر چه باد باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.