۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۴

نگار ماه رخم چون نقاب بگشاید
ز خجلتش عرق از آفتاب بگشاید

شوم بنفشه وش از فرق تا قدم همه گوش
گهی که غنچه ز بهر خطاب بگشاید

رخش ببینم و اشکم شود روان آری
ز دیده پرتو خورشید آب بگشاید

بچار میخ بلا در کشد چو خیمه دلم
بیک گره که ز مشکین طناب بگشاید

چو لعل او به تبسم گهر فشان گردد
ز جزع بنده عقیق مذاب بگشاید

توان رسید بکام از لبش بوعده او
گهی که آبحیات از سراب بگشاید

مرا هوای لب می پرست او چه عجب
ز ثقبه عنبی گر شراب بگشاید

دری بر ابن یمین از بهشت باز شود
نگار حور وشم گر نقاب بگشاید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.