۱۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۱

آمد بهار و وقت نشاطست می بیار
می مایه نشاط بود خاصه در بهار

طبع هوا چو میل سوی اعتدال کرد
یک وزن شد دو کفه میزان روزگار

هم بوی عود یافت ز خاک چمن صبا
هم آب صندل است روان سوی جویبار

چون گل شکفت باده گلگون ز کف منه
کز خاک تو نه دیر که خواهد دمید خار

در کش چو خارپشت ز نا جنس خویش سر
می نوش تا شوی چو کشف در کلوخ زار

می نوش اگر چه شرع برین طعن میکند
کاین یک مضرتش بود و منفعت هزار

می نوش و نا امید ز غفران حق مباش
کافزون ز جرم بنده بود عفو کردگار

ابن یمین بکوش که هنگام کار تست
جائی همی روی که درو نیست هیچکار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.