۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۳

ای ماه مهربان مه مهرست می بیار
بزمی بساز فصل خزان خوشتر از بهار

زود آتش گداخته در آب بسته ریز
یعنی در آبگینه فکن لعل آبدار

بر دست من بنه که بجان آمدم ز غم
تا یکنفس بشادی دل رغم روزگار

بوسم زمین بعزت و آنگه ز خرمی
نوشم بیاد بزم چو فردوس شهریار

شهباز همتش چو بپرواز بر شود
سیمرغ زرنگار فلک را کند شکار

شاه جهان طغای تمرخان که آفتاب
دایم بزیر سایه چترش کند مدار

ابراز خجالت کف دریا عطای او
با سوز دل همی رود و چشم اشکبار

از یمن مدحش ابن یمین را علی الدوام
رغم عدو ز گوهر موزون بود یسار

تا ز آفتاب و سایه بود در جهان نشان
باداش سایه بر سر خلق آفتاب وار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.