هوش مصنوعی: این شعر از حافظ است که در آن شاعر از زیبایی‌های طبیعت و عشق سخن می‌گوید. او از ساقی می‌خواهد که شراب بیاورد تا جانش مانند بلبل در هوای گل پرواز کند. همچنین، شاعر به زاهدانی که او را سرزنش می‌کنند پاسخ می‌دهد که مسجد و میکده برای اهل نیاز یکسان است. شعر با تاکید بر عشق و نیاز به معشوق پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۷۱

ساقیا خیز که گل عزم چمن دارد باز
گوهر کام دل اندر صدف جان انداز

مرغ جانرا بده از می پر و بالی که کند
در هوای گل سیراب چو بلبل پرواز

صبحدم نعره بلبل شنو از طرف چمن
بتماشای گلت میدهد از جان آواز

وقت آنست که بر گل دو سه روزی بزنیم
چار تکبیر روان در عقب پنج نماز

زاهدا طعنه مزن بر من ورندی که از آنک
مسجد و میکده یکسانست بر اهل نیاز

من و سودای غم عشق بس این مایه مرا
تو سخن خواه حقیقت شنو و خواه مجاز

آرزو میکندم با تو بخلوت نفسی
کار من جمله نیاز و تو همه بر در ناز

هنرم نیست بجز عشق تو ای بیخبران
پیش محمود مگوئید دگر عیب ایاز
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.